loading...

قصه های داستان شعر کودکانه بچگانه کوتاه زیبا جالب خواندنی

قصه های داستان کودکانه کوتاه آموزنده زیبا جالب خواندنی

بازدید : 15
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 15:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قصه های داستان شعر کودکانه بچگانه کوتاه زیبا جالب خواندنی

قصه کودکانه ببریکه حیوانات دیگر را مسخره می‌کرد

قصه داستان کودکانه برای کوچولو پیش دبستانی زیبا خواندنی آموزنده

روزی ببر باهوش و چالاک و قوی وجود داشت که همیشه حیوانات دیگر را مسخره می‌کرد و به آنها می‌خندید، مخصوصا زنبور ضعیف و کوچک و فیل کند ِ دست و پا چلفتی را مسخره می‌کرد.
یک روز حیوانات جنگل از جمله ببر در غاری جمع شده بودند که ناگهان زمین لرزه‌‌‌ای آمد و در خروجی غار بسته شد.
از آنجایی که ببر قوی بود و همیشه حیوانات دیگر را مسخره می‌کرد، همه حیوانات گرفتار در غار انتظار داشتند که ببر در غار را باز کند و آنها را نجات دهد، ولی هر چقدر ببر زور زد نتوانست صخره‌ها را از جلوی در غار تکان بدهد.
در نهایت، زنبور کوچولو فکری به ذهنش رسید و از میان شکاف بین صخره‌ها پرواز کرد و از غار خارج شد .
چون فیل از مسخره کردن ببر ناراحت بود، در گوشه‌‌‌ای تنها نشسته بود و با حیوانات دیگر به غار نرفته بود.
پس زنبور به دنبال فیل در جنگل گشت و او را پیدا کرد و به او گفت که حیوانات در غار گرفتار شده اند و در غار بسته شده است و آنها نمی‌توانند بیرون بیایند.
فیل به سمت غار راه افتاد و با خرطوم خود صخره‌ها را از جلوی در غار برداشت و حیوانات را نجات داد.
حیوانات با خوشحالی از غار بیرون آمدند و از زنبور کوچک و فیل سپاسگزاری کردند و خواستند که با آنها دوست شوند.
آخرین حیوانی که از غار بیرون آمد، ببر بود که صورتش از خجالت قرمز شده بود. ببر درس خود را آموخته بود و از آن روز به بعد ببر فقط خوبی‌های حیوانات دیگر را می‌دید و با همه دوست بود.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 3

آمار سایت
  • کل مطالب : 34
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 4
  • بازدید کننده امروز : 4
  • باردید دیروز : 15
  • بازدید کننده دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 61
  • بازدید ماه : 1036
  • بازدید سال : 2025
  • بازدید کلی : 43259
  • کدهای اختصاصی